همین ساعتا بود، کنارت همه عمر من رفت
تنم از همینجا به آغوشِ تنها شدن رفت
همین ساعتا بود، تو بودیُ بارون، ندیدم
ولی از همه خیلی حرفا رو از تو شنیدم
ترجیع بند: من اینجا کنارِ شبُ خاطرات گذشته
همه میگن اون ساعتا رفته وو برنگشته (۲)
من که میدونم بی من آشوبی، خودت میگی هر ثانيه خوبی
تماشا نکن حالُ روزم رو، برو زندگی کن...
ساعتا رفتن، آینهها کورن، دیگه زخمِ من رو نمیشورن
حالا فرصتاتو بساز از نو، بازم زندگی کن...