پرنده من با که پر زده ای
که دیر به این خانه سر زده ای
قفس به قفس با که هم نفسی
نفس به نفس با که پر زده ای
بگو قفس صد دهان به تو شب
چه گفته که حرف از سفر زده ای
چه دیده ای از آسمان سیاه
که دل به هوای خطر زده ای
چراغ بیاور به خانه من
تو که به دل من شرر زده ای
دلم دل دیوانه ام ز خودش
درآمده وقتی که در زده ای
پرنده من تو پری شده ای
که طعنه به مرغ سحر زده ای